والتر بندیس شونفلایز بنیامین در ۱۵ ژوئیه ۱۸۹۲ ، در خانوادهای ثروتمند از یهودیان آشکنازی در برلین به دنیا آمد . پدرش پدرسالار امیل بنیامین بانکداری در پاریس بود که از فرانسه به آلمان رفت و به تجارت عتیقه در برلین پرداخت . دیرتر با پولین شونفلایز ازدواج کرد .
بنیامین در نوجوانی تن و جانی شکننده داشت و برای همین خانوادهاش او را دو سالی به پانسیونی در حومهی شهر فرستادند. او در ۱۹۱۲ ، در بیست سالگی وارد دانشگاه آلبرت لودویگ فرایبورگ میشود ولی تابستانها به برلین بازمیگردد و سپس به دانشگاه برلین میرود تا مطالعات خود را در رشتهی فلسفه ادامه دهد .
در ۱۹۱۵، دوستی نزدیکی میان بنیامین و گرهارد شلوم همکلاسش در برلین به وجود میآید که تأثیری ماندگار در رابطهی بنیامین با یهودیت و کابالا، بهویژه تفسیرهایش از کافکا در سالهای نخست ۱۹۳۰ و در تعبیر مسیحایی نقاشی فرشتهی نو پل کله در رسالههای « دربارهی مفهوم تاریخ » او داشته است . شلوم در جا انداختن و شکل بخشیدن به میراث کارهای بنیامین پس از مرگش نقش تعیینکنندهای داشته است .
در ۱۹۱۹ ، تز دکترای خود را به نام « مفهوم نقد هنری در رمانتیسیسم آلمانی » به دانشگاه برن سوئیس ادامه میدهد که مورد ستایش قرار میگیرد . مقالهی نامدارش دربارهی داستان کوچکی از گوته به نام خویشیجوییهای گزینشی را اندکی بعد آغاز کرد که در آن نظریهی نقد هنری را که در رسالهاش پرورانده بود به قالبی عملی درآورد .
با شروع جنگ جهانی دوم بنیامین برای مدتی زودگذر در اردوگاه کار ، که برای شهروندان آلمانی در ۱۹۳۹ بر پا شده بود ، زندانی شد . چند ماه بعد که آزاد شد به پاریس بازگشت و به کارش روی پروژهی گذرگاههای طاقی در کتابخانهی ملی ادامه داد . با پیشروی نازیها در تابستان ۱۹۴۰ و گریختن بنیامین از پاریس ، یادداشتهایش برای این پژوهش ناتمام در دستان امن دوست کتابدار و نویسندهاش جورج باتای ماند .
بنیامین به شهر مو رفت که دستههای بزرگی از نازیها در آن اقامت داشتند و شاید خطرناکترین جا در فرانسه در دوران نخست اشغالش بود . برای همین ناگزیر شد به فرار ادامه دهد و از گذرگاه نامداری میان فرانسه و اسپانیا بگذرد تا سپس با کشتی به امریکا برود . بهدلیل شرایط قلبی ، گذر از این گذرگاه کوهستانی برایش گران تمام شد . هنگامی که دریافت برای ترک فرانسه نیاز به ویزا دارد ، بهشدت گرفتار نومیدی شد و در ۴۸ سالگی دست به خودکشی زد .
« هنر در دوران بازتولید مکانیکی » به شکل بحثبرانگیزی تأثیرگذارترین کار بنیامین است که در آن جابهجایی جایگاه هنر سنتی را در زمانی مشخص میکند که راههای تکنیکی بازتولید مانند عکاسی و فیلم چیرگی بر تودهها را آغاز میکنند . بنجامین مشخصات بازتولید دستی کار هنری سنتی را بهعنوان روندی تاریخی که منحصر به عینیت آغازین است و بهصورت هاله در کار متجلی است ، تعریف میکند .
زیاد شدن بعدی بازتولید تکنیکی کار هنری سنتی تنها یک همانندی نگارهای با کار آغازین دارد و خالی از هاله و در نتیجه هر رابطهای با بُعد تاریخی بعدی آن است . برتر شمردن تدریجی رسانههای تکنیکی از سوی تودهها برای بنیامین به معنای دگرگونی رادیکال هنرها به امری سیاسی به مفهوم مارکسیستی بود ، هر چند این دگرگونی جایگاه هنر به امر سیاسی از این گذشته اجازه میدهد تا ژرفاندیشی زیباییشناسانه ، از تجربهی به درستی زیستهشدهی فرد خودمختار جدا گردد .
قسمتی از مقاله هنر در دوران بازتولید مکانیکی نوشتهی والتر بنیامین :
حتی کاملترین بازتولیدِ اثر هنری هم از یک عنصر بیبهره است : حضورش در زمان و فضا ، هستی یگانهاش در جایی که بر حسب اتفاق در آن است. این هستی یگانهی کار هنری ، تاریخچهای را تعیین میکرد که در سراسر دوران هستیاش تابع آن میگشت .
این تاریخچه دربرگیرندهی تغییراتی است که ممکن است در شرایط فیزیکیاش به دلیل گذشت زمان روی داده باشد و همینطور تغییراتی که شاید در مالکیت آن پدید آمده باشد . این آثار را میتوان تنها با تحلیلهای شیمیایی یا فیزیکی آشکار کرد که پیش بردن آنها روی بازتولید ، شدنی نیست و تغییرات مالکیتش هم تابع سنتی است که باید از وضعیت اصل آن ردیابی شود .
حضورِ اصل پیشنیازِ مفهوم اصالت ( تقلبی نبودن ) است . تحلیلهای شیمیایی پتینههای یک برنز میتواند کمک کند تا این نکته اثبات شود ، به همانسان که گواه تعلقِ دستنوشتهای خاص به تکنیک و نه فقط تکنیکی است . اصل با رویارویی با بازتولیدِ دستی خود که معمولاً ننگ تقلب به خود داشت ، اختیارداری اقتدار و صلاحیت خود را نگاه میداشت ، ولی در برابر بازتولید تکنیکی خود ، این اتفاق چندان برایش روی نمیداد . دلیلش دوگانه است .
نخست آنکه بازتولید پردازشی ، مستقلتر از بازتولید دستی از اصل است . برای نمونه ، در عکاسی روند بازتولید میتواند آن جنبههایی را از اصل بیرون کشد که برای چشم غیرمسلح دسترسناپذیر است ، ولی برای عدسی که زاویهاش را میتوان به اختیار برگزید و تعدیل کرد ، دسترسپذیر است . و بازتولید عکاسانه با کمک روندهای دانستهای مانند بزرگ کردن یا حرکت آهسته میتواند نگارههایی را بگیرد که از نیروی طبیعی دید میگذرد .
دوم ، بازتولید تکنیکی میتواند روگرفتی از اصل را در وضعیتهایی بگذارد که برای خود اصل دسترسپذیر نیست . از این همه مهمتر ، این توانایی را به اصل میدهد تا تماشاگر را در میانهی راه ببیند ، خواه در قالبِ عکس یا صفحه موسیقی ، کلیسای اعظم محل خود را ترک میکند تا در استودیوی هنردوستی مورد خوشامد قرار بگیرد ، تولید همآوایی که در تالار یا هوای باز اجرا میشود در اتاق پذیرایی از نو به صدا درمیآید .