ماکس وبر ( به انگلیسی : Max Weber ) ، ماکسیمیلیان کارل امیل وبر ( ۲۱ آوریل ۱۸۶۴–۱۴ ژوئن ۱۹۲۰ ) جامعهشناس ، تاریخدان ، حقوقدان و استاد اقتصاد سیاسی آلمانی بود که به عنوان یکی از اثرگذارترین نظریهپردازان توسعه مدرن جهان غرب شناخته میشود .
ایدههایش بهطور عمیق بر نظریه اجتماعی و پژوهش اجتماعی تأثیر گذاشت . ماکس وبر با وجود اینکه در کنار آگوست کنت ، کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان یکی از پدران جامعهشناسی شناخته میشد ولی او خود را نه جامعهشناس بلکه بیشتر تاریخنگار میدانست .
یکی از میراثهای فلسفی ماکس وبر ، تفکیک حوزههای ارزش ، خرد و واقعیت بود . ماکس وبر باورمند بود این قلمروها جدا و پیوندناپذیرند و علم نمیتواند به ارزشها اعتبار ببخشد و انسان در جهانی بیمعنا ، معنای خاص خود را میآفریند . این دیدگاه پایانی بر دیدگاه فلسفه یونانی-متافیزیکی بود که ساختار ذهن انسان را با ساختار قلمروهای طبیعی و اخلاقی مطابق میدانست .
بر مبنای تفکر یونانی-متافیزیکی ( که مبانی جهانبینی ادیان مختلف را هم تشکیل دادهاست ) ، با روش تفکر قیاسی میتوان به نتایج و دیدگاههایی دست یافت که لزوما بر طبیعت و اخلاق منطبق است . باید توجه کرد که این دیدگاه در عصر پسا روشنگری نیز تا حدودی حاکم بود و تصور میشد با درک و تفسیر طبیعت و تعمیم دیدگاهها ، میتوان به نظریه جامع و عام و غایتگرانه در مورد ارزشها ، طبیعت و خرد دست یافت .
برخلاف امیل دورکیم ، ماکس وبر به تبیینهای تکعلتی باور نداشت و باورمند بود هر پدیدهای میتواند دلایل متعددی داشته باشد . همچنین برخلاف دورکیم ، ماکس وبر یکی از حامیان کلیدی روششناختی ضد اثباتگرایی بود و برای مطالعه کنش اجتماعی ( بجای صرفاً تجربهگرایی ) بر شیوه تفهمی تأکید داشت . روشهایی مبتنی بر درک هدف و معنایی که افراد به کنشهای خود متصل میکنند .
دغدغه فکری اصلی ماکس وبر درک فرآیندهای عقلانیت ، سکولارسازی و معنای متعاقب آن افسونزدایی بود . او در رسالهاش استدلال کرد چنین فرآیندهایی ناشی از شیوه جدیدی از تفکر در مورد جهان است . و با پیدایش سرمایهداری و مدرنیته همراه هستند .
ماکس وبر بیشتر برای رساله دیگرش شناخته شده است که ترکیبی از جامعهشناسی اقتصادی و جامعهشناسی دین بود : تأکید بر اهمیت تأثیر ویژگیهای فرهنگی نهفته در دین به عنوان ابزاری برای درک پیدایش نظام سرمایهداری ( بر خلاف ماتریالیسم تاریخی کارل مارکس ) .
ماکس وبر ابتدا نظریه خود را در کتاب مهمش ، اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری ( ۱۹۰۵ ) توضیح داد جایی که او ریاضتطلبی پروتستانتیسم را به عنوان یکی از مهمترین « خویشاوندیهای اختیاری » نسبت داد که منجر به پیدایش بازار محور سرمایهداری و اقتدار عقلانی – قانونی دولت – ملت در جهان غرب گردید .
ماکس وبر با استدلال تقویت سرمایهداری به عنوان یک اصل اساسی پروتستانیسم ، مدعی شد روح سرمایهداری در ارزشهای مذهبی پروتستان ذاتی است .
«اخلاق پروتستانی» اولین بخش پژوهشهای گسترده وبر در مورد ادیان جهانی است . همانطور که بعدها مذاهب چین و هند و همچنین یهودیت باستان را با توجه به پیامدهای اقتصادی متفاوت و شرایط قشربندی اجتماعی بررسی کرد . ماکس وبر در کتاب مهم دیگرش ، سیاست به مثابه حرفه، دولت را به عنوان نهادی تعریف کرد که با موفقیت مدعی « انحصار استفاده مشروع از نیروی فیزیکی در یک قلمرو معین است » .
او همچنین اولین کسی بود که اقتدار سهگانه اجتماعی را به اشکال متمایز تحلیل کرد : اقتدار کاریزماتیک ، اقتدار سنتی و اقتدار عقلانی – قانونی . در این دستهبندی ، ماکس وبر در تحلیل بوروکراسی تأکید کرد که نهادهای دولتی مدرن بهطور فزایندهای بر پایه نوع دوم ( اقتدار عقلانی- قانونی ) استوار هستند .
ماکس وبر در نظریه ، روششناسی و تاریخ اقتصادی مشارکتهای متنوع دیگری داشت . تحلیل او از مدرنیته و عقلانیت بهطور چشمگیری بر نظریه انتقادی مرتبط با مکتب فرانکفورت تأثیر گذاشت .
پس از جنگ جهانی اول ، ماکس وبر از بنیانگذاران حزب دموکرات آلمان شد که گرایش لیبرالی داشت . او همچنین برای نمایندگی مجلس نامزد شد که موفقیتآمیز نبود ولی مشاور کمیتهای شد که به شیوه دموکراتیک ، پیشنویس قانون اساسی وایمار را در سال ۱۹۱۹ تهیه کرد . وبر سال ۱۹۱۸ به آنفلوانزای اسپانیایی مبتلا شد و در ۵۶ سالگی در ۱۹۲۰ بر اثر سینهپهلو درگذشت .
زندگی شخصی
اوایل زندگی و پیشینه

ماکس وبر ( سمت چپ ) و برادرانش ، آلفرد (وسط ) و کارل ، در سال ۱۸۷۹
ماکسیمیلیان کارل امیل وبر در ۲۱ آوریل ۱۸۶۴ در ارفورت ، استان ساکسنی ، پروس زاده شد . خانواده او در سال ۱۸۶۹ به برلین مهاجرت کردند . او بزرگترین فرزند از هشت فرزند ماکس وبر پدر و همسرش هلن فالنشتاین بود . ماکس وبر پدر در طول زندگی خود به عنوان وکیل ، کارمند دولت و نماینده مجلس برای حزب لیبرال ملی در لندتاگ پروس و رایشستاگ آلمان مشغول به کار بود .
فالنشتاین تا حدی از مهاجران فرانسوی اگنو است . و از یک پیشینه ثروتمند آمد . با گذشت زمان ، ماکس وبر ، جونیور تحت تأثیر تنشهای زناشویی و شخصیتی بین پدرش قرار گرفت ، « مردی که از لذتهای زمینی ضمن نادیده گرفتن اهداف مذهبی و بشردوستانه ، لذت میبرد . » ولی مادرش ، یک مؤمن کالونیست و دنبال یک زندگی زاهدانه و دارای ایدههای مطلقگرایانه اخلاقی بود .
ماکس وبر جوان و برادرش آلفرد که او نیز جامعهشناس و اقتصاددان بود در این فضای روشنفکری رشد کردند . ماکس وبر در سال ۱۸۷۶ در حالی که تنها ۱۳ سال داشت نوشتهای تاریخی تحت عنوان کریسمس شامل دو مقاله « درباره مسیر تاریخی آلمان با ارجاع ویژه به موقعیتهای امپراتور و پاپ » و «درباره دوران امپراطوری روم از کنستانتین تا مهاجرت ملتها » را به پدر و مادرش تقدیم کرد .
او در ۱۴ سالگی نامههایی نوشت که به هومر ، ویرژیل ، سیسرو و لیوی ارجاع داده شده بود و دارای اطلاعات گستردهای در مورد یوهان ولفگانگ فون گوته ، باروخ اسپینوزا ، ایمانوئل کانت و آرتور شوپنهاو بود .
ماکس وبر پیش از اینکه مشغول تحصیل در دانشگاه شود به نظر میرسید در جستجوی مطالعات پیشرفتهای در علوم اجتماعی است .
در سال ۱۸۸۲ ماکس وبر به عنوان دانشجوی حقوق در دانشگاه هایدلبرگ ثبتنام کرد . در همین سال به انجمن دوئلینگ ( مبارزه مسلحانه دو نفره و رسمی ) پدرش پیوست و حوزه کاری پدرش را در حقوق مورد مطالعه قرار داد . او در کنار تحصیل رشته حقوق به نگارش مقاله در مورد اقتصاد و تاریخ قرون وسطی و دینشناسی پرداخت .
او همچنین به صورت متناوب در ارتش آلمان در استراسبورگ خدمت میکرد . در پاییز ۱۸۸۴ به خانه پدری بازگشت تا در دانشگاه برلین به تحصیل بپردازد . در هشت سال بعدی عمرش ، او تنها یک ترم در دانشگاه گوتینگن و دوره کوتاهی را در آموزش نظامی در ارتش گذراند .
در ۱۸۸۹ ماکس وبر رساله دکترای حقوقاش را در مورد تاریخ سازمانهای بازرگانی در سدههای میانه ۱۹۷۷ در برلین ارائه داد .
دو سال بعد کارش تحت عنوان « آمادگی به اقرار به گناه ، تاریخ کشاورزی روم و اهمیتش برای حقوق عمومی و خصوصی » کامل کرد ، از این تاریخ به بعد او آماده میشود تا به تدریس در دانشگاه بپردازد .
در۱۹۰۴ به ایالات متحده برای شرکت در همایش علوم اجتماعی در سنت لوئیس مسافرت کرد . زندگی در قاره جدید تأثیری شگرف بر ماکس وبر مینهد . در سنت لوئیس وبر کنفرانسی درباره سرمایهداری و جامعه روستایی در آلمان میدهد . در همین سال وبر بخش نخست اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری و نیز مقاله درباره «عینیت شناخت در علوم و سیاست اجتماعی» را منتشر میکند .
در ۱۹۰۸ ماکس وبر به روانشناسی اجتماعی صنعت توجه پیدا میکند و دو مقاله در همین زمینه منتشر میکند . در سالن هیدلبرگ بیشتر دانشمندان آلمان معاصر خود را مانند ویلهلم ویندلباند ، الفریده یلینک ، ارنست ترلچ ، ورنر زمبارت ، گئورگ زیمل ، روبرت میخلز ، فردیناند تونیس ، پذیرا میشود و دانشگاهیان جوانی چون گئورگ لوکاچ ، لوئن اشتاین را راهنمایی میکند . وی همچنین به سازمان دادن انجمن آلمانی جامعهشناسی میپردازد و دست به انتشار مجموعهای از آثار علوم اجتماعی میزند .
ماکس وبر سالهای اولیه قرن بیستم را صرف یک سری بحثهای روششناختی در سنت نئوکانتی کرد . ماکس وبر همراه با معاصران خود ویلهلم دیلتای و هاینریش ریکرت ، به دنبال ایجاد یک علم اجتماعی معتبر بود که دارای یک روش مناسبتر برای مطالعه جهان اجتماعی نسبت به مدلهای اثباتگرای ارائهشده توسط علوم طبیعی باشد .
ماکس وبر اذعان داشت که عوامل اقتصادی میتوانند بر چگونگی تعریف مردم از خودشان و دنیای آنها تأثیر بگذارند . با این حال ، او یک مثال علی ذهنی جایگزین را با نشان دادن این که طرح تفسیری یک گروه میتواند بر واقعیت مادی نیز تأثیر بگذارد ، ارائه کرد .
ماکس وبر بر خلاف ماتریالیسم تاریخی کارل مارکس، معتقد بود که تفسیر و اجرای ایدهها و ارزشهای جامعهای ( به عنوان مثال ، Weltanschauung ) میتواند تأثیر چشمگیری بر تغییر اقتصادی و اجتماعی داشته باشد .
تحصیلات
در سال ۱۸۸۲ ، ماکس وبر به عنوان دانشجوی حقوق در دانشگاه هایدلبرگ ثبت نام کرد . یک سال پس از انتقال به دانشگاه برلین به خدمت سربازی رفت . ماکس وبر پس از چند سال اول دانشجویی ، که در طی آن زمان زیادی را صرف « نوشیدن آبجو و شمشیربازی کرد » ، بهطور فزایندهای در بحثهای خانوادگی طرف مادرش را گرفت و از پدرش دور شد . همزمان با تحصیل به عنوان وکیل پایه یک دادگستری مشغول به کار شد .
در سال ۱۸۸۶ ، ماکس وبر در امتحان تایید و امضا ، قابل مقایسه با کانون وکلای دادگستری آزمون در نظامهای حقوقی بریتانیا و ایالات متحده است . در اواخر دهه ۱۸۸۰ ، ماکس وبر مطالعات خود را در زمینه حقوق و تاریخ ادامه داد .
دکترای حقوق خود را در سال ۱۸۸۹ با نگارش رساله در مورد تاریخ حقوقی با عنوان «تاریخ مشارکتهای تجاری در قرون وسطی» دریافت کرد . این اثر به عنوان بخشی از یک اثر طولانیتر ، « در تاریخ شرکتهای تجاری در قرون وسطی ، بر اساس منابع جنوب اروپا» استفاده میشود که در همان سال منتشر شد .
دو سال بعد، وبر با آگوست میزن کار خود را به پایان رساند توانبخشی ، « تاریخ کشاورزی روم و اهمیت آن برای حقوق عمومی و خصوصی » . بدین ترتیب به یک مدرس خصوصی تبدیل شد و به هیئت علمی دانشگاه برلین پیوست و به سخنرانی و مشاوره برای دولت پرداخت .
ازدواج

ماکس وبر و همسرش ماریان (۱۸۹۴)
در سال ۱۸۹۳، ماکس وبر با دخترعموی دور خود ماریان اشنیتگر ازدواج کرد که بعدها فعال فمینیست و نویسنده شد . وی پس از مرگ همسرش ، در گردآوری مقالاتِ وبر در مجلات و انتشار آنها به عنوان کتاب نقش بسزایی داشت ، در حالی که زندگینامه او منبع مهمی برای درک زندگی ماکس وبر است .
آنها فرزندی نداشتند . این ازدواج استقلال مالی مورد انتظار را به ماکس وبر اعطا کرد و به او اجازه داد تا سرانجام خانواده والدینش را ترک کند .
شغل و زندگی
نگرانیهای سلامت روان
در سال ۱۸۹۷، shamshiresHekard ماکس وبر پدر دو ماه پس از نزاع شدید با پسرش در حالی درگذشت که هرگز درگیریشان حل نشد . پس از این ، ماکس وبر بهطور فزاینده ای افسرده ، عصبی و بیخواب شد تا حدی که انجام وظایف استادی را برای او دشوار کرد .
این شرایط ، او را مجبور به کاهش ساعات تدریس کرد و در نهایت در پاییز ۱۸۹۹ دوره خود را ناتمام رها کرد . ماکس وبر و همسرش پس از گذراندن تابستان و پاییز ۱۹۰۰ در یک آسایشگاه ، در پایان سال به ایتالیا رفتند و تا آوریل ۱۹۰۲ به هایدلبرگ بازنگشتند .
او دوباره در سال ۱۹۰۳ از تدریس کناره گرفت و تا سال ۱۹۱۹ بازنگشت . مصیبت ماکس وبر با بیماری روانی با دقت در یک گاهشماری شخصی شرح داده شد ولی توسط همسرش نابود شد . ظاهراً این وقایعنگاری نابود شد زیرا ماریان وبر میترسید اگر آوازه بیماری روانی ماکس وبر بهطور گسترده پخش شود ، ماکس وبر توسط نازیها بیکار شود .
دخالتهای سیاسی

ماکس وبر ( وسط ، رو به راست ) در سال ۱۹۱۷ با ارنست تولر ( دوربین وسط ، روبرو )
جنگ جهانی اول
در آغاز جنگ جهانی اول ، ماکس وبر ، ۵۰ ساله ، داوطلب خدمت شد و به عنوان افسر ذخیره مسئول سازماندهی بیمارستانهای ارتش در هایدلبرگ منصوب شد ، نقشی که او تا پایان سال ۱۹۱۵ ایفا کرد . دیدگاه ماکس وبر در مورد جنگ و گسترش مستعمرات امپراتوری آلمان در جریان درگیری تغییر کرد .
در اوایل ، او از لفاظی ملیگرایانه و تلاش جنگی ، هرچند با تردید ، جنگ را به عنوان یک ضرورت برای انجام وظیفه آلمان به عنوان یک قدرت دولتی پیشرو در نظر میگرفت . با این حال ، با گذشت زمان ، ماکس وبر به یکی از برجستهترین منتقدان آلمانی توسعهطلبی و سیاستهای جنگی قیصر تبدیل شد .
ماکس وبر علناً به سیاست الحاق بلژیک و جنگ بدون محدودیت زیردریایی حمله کرد و سپس از درخواست اصلاح قانون اساسی ، دموکراسیسازی و حق رای جهانی پشتیبانی کرد .
سالهای گذشته
قبر ماکس وبر در هایدلبرگ
ماکس وبر که از سیاست ناامید شده بود ، در این مدت، نخست در دانشگاه وین و از سال ۱۹۱۹ در دانشگاه مونیخ تدریس را از سر گرفت .سخنرانیهای او از آن دوره در آثار مهمی مانند تاریخ اقتصادی عمومی ، علم به عنوان یک زیستپیشه ، و سیاست به مثابه حرفه منتشر شد .
او در مونیخ ریاست اولین مؤسسه جامعهشناسی دانشگاهی آلمان را بر عهده داشت ولی هرگز در این رشته سمت استادی نداشت . بسیاری از همکاران و دانشجویانش در مونیخ به واکنش او به انقلاب آلمان حمله کردند در حالی که برخی از دانشجویان جناح راست در جلو خانه او تظاهرات کردند .
در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۰، ماکس وبر به آنفلوانزای اسپانیایی مبتلا شد و بر اثر پنومونی در مونیخ درگذشت . ماکس وبر در زمان مرگش ، نوشتن نظریه جامعهشناسی : اقتصاد و جامعه را تمام نکرده بود . بیوه او، ماریان وبر ، به آمادهسازی آن برای انتشار در سالهای ۱۹۲۱–۱۹۲۲ کمک کرد .
روششناسی
تفهم
نظریه
ماکس وبر جامعهشناسی را علم فراگیر کنش اجتماعی میدانست . او به خاطر تأکید تحلیلی بر کنشگران فردی ، از بسیاری از پیشینیانش مانند هربرت اسپنسر ، گئورگ زیمل ، کارل مارکس متفاوت بود زیرا تحلیل جامعهشناختی آنها بیشتر بر شکلهای ساختاری – اجتماعی مبتنی بود .
در واقع تأکید اصلی وبر متوجه معانی ذهنیای است که کنشگران به کنشهای خود نسبت میدهند و جهتگیریهای متقابل این کنشها را در چارچوب زمینههای تاریخی – اجتماعی مورد بررسی قرار میدهد .
مدل بوروکراسی
نظریه بوروکراسی ماکس وبر ، که به عنوان مدل « عقلانی-قانونی » نیز شناخته میشود ، تلاش میکند تا بوروکراسی را از دیدگاه عقلانی توضیح دهد . اولاً ، ماکس وبر استدلال کرد که بوروکراسی بر اساس اصل کلی صلاحیتهای کاملاً مشخص و سازماندهی شده دفاتر مختلف است که بر اساس قوانین ، قوانین یا مقررات اداری استوار است .
ماکس وبر به طور خاص به سه جنبه اشاره میکند که جوهر مدیریت بوروکراتیک در بخش عمومی، و ماهیت مدیریت بوروکراتیک یک شرکت خصوصی در بخش خصوصی :
- یک تقسیم کار سخت ایجاد شده است که وظایف و وظایف منظم سیستم بوروکراتیک خاص را به وضوح مشخص میکند .
- مقررات زنجیرههای فرماندهی مستحکم و وظایف و ظرفیت وادار کردن دیگران را به رعایت آنها توصیف میکنند .
- استخدام افراد با صلاحیتهای خاص و گواهی شده ، از اجرای منظم و مستمر وظایف محوله حمایت میکند .
به این معنا ، ماکس وبر بوروکراسی را از طریق ۹ ویژگی اصلی توضیح میدهد :
- نقشهای تخصصی
- استخدام بر اساس شایستگی ( به عنوان مثال از طریق رقابت آزاد آزمایش شده )
- اصول یکسان استقرار ، ارتقاء و انتقال در یک نظام اداری
- شغلی با ساختار حقوق و دستمزد سیستماتیک
- سلسله مراتب ، مسئولیت و پاسخگویی
- تابع رفتار رسمی به قوانین سختگیرانه انضباط و کنترل
- برتری قواعد انتزاعی
- اقتدار غیرشخصی ( مثلاً صاحب دفتر دفتر را با خود نمیآورد )
- بیطرفی سیاسی
مزایای بوروکراسی
همانطور که وبر اشاره کرد ، بوروکراسی واقعی نسبت به مدل آرمانی آن کمتر بهینه و مؤثر است . هر یک از اصول وبر میتواند دچار انحطاط شود ، به ویژه زمانی که برای تجزیه و تحلیل سطوح فردی در یک سازمان استفاده شود .
با این حال ، هنگامی که در یک محیط گروهی در یک سازمان اجرا میشود ، میتوان به نوعی کارایی و اثربخشی ، به ویژه با توجه به خروجی بهتر، دست یافت. این امر به ویژه زمانی صادق است که مدل بوروکراتیک بر صلاحیت ( شایستگی ) ، تخصص در حوزه شغلی ( کار ) ، سلسله مراتب قدرت ، قوانین و انضباط تأکید میکند .
نقاط ضعف بوروکراس
شایستگیها ، کارایی و اثربخشی میتوانند نامشخص و متناقض باشند ، بهویژه هنگامی که با موضوعات بسیار سادهشده سروکار داریم . در بوروکراسی غیرانسانی – منعطف در توزیع محدوده شغلی ، با هر کارگری که از روز اول بدون انجام وظایف چرخشی به دلیل ترس از کاهش بازده ، باید تخصص داشته باشد – وظایف اغلب معمولی هستند و میتوانند کسالتآور باشند ؛ بنابراین ، کارکنان گاهی میتوانند احساس کنند که بخشی از چشمانداز کاری و مأموریت سازمان نیستند .
در نتیجه ، آنها در دراز مدت هیچ احساس تعلق ندارند . علاوه بر این ، این نوع سازمان تمایل به استثمار و دست کم گرفتن پتانسیل کارکنان دارد ، زیرا خلاقیت کارگران به نفع رعایت دقیق قوانین ، مقررات و رویهها کنار گذاشته میشود .

صفحهای از تایپ اسکریپت جامعهشناسی حقوق در اقتصاد و جامعه
جامعهشناسی دین
کار ماکس وبر در زمینه جامعهشناسی دین با مقاله « اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری » آغاز شد و با تحلیلهای او در مذهب چین ، مذهب هند ، و یهودیت باستان ادامه یافت .
با این حال ، کار او روی ادیان دیگر با مرگ ناگهانی او در سال ۱۹۲۰ متوقف شد، که او را از مقایسه یهودیت باستان با مطالعات مسیحیت اولیه و اسلام باز داشت .
سه مضمون اصلی این مقالات عبارت بودند از : تأثیر اندیشههای دینی بر فعالیتهای اقتصادی . رابطه قشربندی اجتماعی با اندیشههای دینی . و ویژگیهای متمایز تمدن غرب .
ماکس وبر دین را یکی از نیروهای اصلی جامعه می دانست . هدف او یافتن دلایلی برای مسیرهای مختلف توسعه فرهنگهای غرب و خاور زمین بود ، اگرچه بدون قضاوت یا ارزشگذاری ، مانند برخی از متفکران معاصر که داروینیسم اجتماعی پارادایم ، ماکس وبر در درجه اول می خواست عناصر متمایز تمدن غربی را توضیح دهد .
او باورمند بود که اندیشههای دینی کالوینیسم ( و به طور گستردهتر پروتستان ) تأثیر عمدهای بر نوآوری اجتماعی و توسعه نظام اقتصادی غرب داشتند ولی خاطرنشان کرد که آنها تنها عوامل توسعه این امر نیستند .
سایر عوامل چشمگیری که ماکس وبر به آنها اشاره کرد عبارتند از خردگرایی پیگیری علمی ، ادغام مشاهده با ریاضیات ، علم دانش و فقه ، نظامبندی عقلانی و بوروکراتیزه کردن اداره دولتی و شرکتهای اقتصادی .
در پایان، به گفته ماکس وبر ، مطالعه جامعهشناسی دین بر یکی از بخشهای متمایز فرهنگ غربی ، کاهش باورها به جادو یا آنچه که او به عنوان « افسونزدایی از جهان » مینامد .
ماکس وبر همچنین یک مدل فرهنگی – اجتماعی را برای تغییر دینی پیشنهاد کرد که نشان داد به طور کلی ، جوامع از جادو به چندخداپرستی ، سپس به همهخدایی ، تکخداپرستی و سرانجام تکخداپرستی اخلاقی سیر میکنند .
به گفته ماکس وبر ، این تکامل زمانی رخ داد که ثبات اقتصادی فزاینده اجازه حرفهایگری و تکامل کشیشی پیچیدهتر را داد . گروهها ، سلسله مراتبی از خدایان توسعه یافت و با متمرکز شدن قدرت در جامعه ، مفهوم خدای واحد و جهانی محبوبتر و مطلوبتر شد .
اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری
یهودیت باستان
ماکس وبر در کتاب « یهودیت باستان » ، چهارمین اثر مهم خود در مورد جامعهشناسی دین ، تلاش کرد تا عواملی را توضیح دهد که منجر به تفاوتهای اولیه بین مذهب غرب با خاورزمین شد . او ریاضتطلبی درونی توسعهیافته توسط مسیحیت غربی را با تفکر نبوت از نوع توسعهیافته در هند مقایسه کرد.
ماکس وبر خاطرنشان کرد که برخی از جنبههای مسیحیت بهجای کنارهگیری از نقصهای آن ، به دنبال تسخیر و تغییر پیشگویی از جهان بودند .
ماکس وبر ادعا کرد یهودیت نه تنها منشا مسیحیت و اسلام است بلکه برای ظهور دولت مدرن غرب بسیار مهم است . تأثیر یهودیت به اندازه فرهنگ هلنیستی و رومی مهم بود .
مرگ ماکس وبر در سال ۱۹۲۰ او را از پیگیری تحلیل برنامهریزی شده خود از مزامیر ، سفر ایوب ، تلمود یهودیت ، مسیحیت اولیه و اسلام باز داشت .
دولت ، سیاست و حکومت
در جامعهشناسی سیاسی ، یکی از تأثیرگذارترین مشارکتهای ماکس وبر ، مقاله او به نام سیاست به مثابه حرفه است که در آن او دولت را به عنوان موجودی تعریف میکند که دارای انحصار « استفاده مشروع از نیروی فیزیکی » است .
بر این اساس ، ماکس وبر پیشنهاد کرد که سیاست به اشتراک گذاری قدرت دولتی بین گروههای مختلف است ، در حالی که رهبران سیاسی کسانی هستند که این قدرت را در دست دارند . به این ترتیب ، از نظر ماکس وبر ، یک سیاستمدار نباید مردی با « اخلاق واقعی مسیحی » ( یعنی اخلاق موعظه سر کوه ) باشد ، از این نظر که نمیتوان فرمان « برگرداندن دیگری » را داشت . گونه .
پیرو چنین اخلاقی باید به عنوان یک قدیس درک شود ، زیرا به گفته ماکس وبر ، تنها قدیسان هستند که میتوانند به درستی از آن پیروی کنند .
قلمرو سیاسی قلمرو قدیسان نیست. یک سیاستمدار باید با اخلاق نگرش و اخلاق مسئولیتپذیری ( اخلاق مسئولیت و اخلاق نگرش ) ازدواج کند . و باید هم به حرفه خود اشتیاق داشته باشد و هم توانایی فاصله گرفتن از موضوع تلاش خود ( حکومت شوندگان ) را دارا باشد .
ماکس وبر سه سنخ آرمانی رهبری سیاسی ( مشهور به سه نوع سلطه، مشروعیت یا اقتدار ) را متمایز کرد
- اقتدار کاریزماتیک ( خانوادگی و مذهبی )
- اقتدار سنتی ( پدرسالارها ، پتریمونیالیسم ، فئودالیسم )
- اقتدار عقلانی – قانونی ( قانون و دولت مدرن ، بوروکراسی )
به نظر او ، هر رابطه تاریخی بین حاکمان و حاکمان حاوی چنین عناصری است که میتوان آنها را بر اساس اقتدار سهگانه تحلیل کرد .
ماکس وبر خاطرنشان میکند بیثباتی اقتدار کاریزماتیک ، آن را مجبور میکند تا روتینی را به شکل ساختارمندی از اقتدار تبدیل کند . در نوع ناب حکومت سنتی ، مقاومت کافی در برابر حاکم میتواند منجر به « انقلاب سنتی » شود .
حرکت به سوی ساختار اقتدار عقلانی – قانونی ، با استفاده از ساختار بوروکراتیک ، در نهایت اجتنابناپذیر است . بنابراین ، گاهی میتوان این نظریه را به عنوان بخشی از نظریه تکامل اجتماعی- فرهنگی در نظر گرفت . این امر به مفهوم گستردهتر او از عقلانیت از طریق پیشنهاد اجتنابناپذیر حرکت در این جهت مرتبط است .
اداره بوروکراتیک به معنای تسلط اساسی از طریق دانش است .
ماکس وبر در شاهکار خود اقتصاد و جامعه ( ۱۹۲۲ ) بسیاری از انواع آرمانی مدیریت دولتی و دولت را توصیف کرد . مطالعه انتقادی او درباره بوروکراسی شدن جامعه یکی از ماندگارترین بخشهای کار او شد . این ماکس وبر بود که مطالعات بوروکراسی را آغاز کرد و کارهایش منجر به رایج شدن این اصطلاح شد .
بسیاری از جنبههای اداره امور عمومی مدرن به او برمیگردد و خدمات مدنی کلاسیک و سازمانیافته از نوع قارهای « خدمات مدنی وبری » نامیده میشود .
بوروکراسی برای وبر به عنوان کارآمدترین و منطقیترین راه سازماندهی ، بخش کلیدی اقتدار عقلانی- قانونی بود و علاوه بر این ، او آن را فرایند کلیدی در عقلانیت مستمر جامعه غربی میدانست .
ماکس وبر چندین پیششرط برای ظهور بوروکراسی برشمرده است که منجر به نیاز به یک نظام اداری کارآمدتر شد، از جمله :
- رشد فضا و جمعیت تحت مدیریت
- رشد پیچیدگی وظایف اداری در حال انجام و وجود اقتصاد پولی
توسعه ارتباطات و فنآوریهای حملونقل ، مدیریت کارآمدتر را ممکن کرد ( و بهطور عمومی درخواست شد ) و مردمسالاری شدن و منطقیسازی فرهنگ منجر به خواستههایی شد که نظام جدید با همه به یکسان رفتار کند .
بوروکراسی آرمانی ماکس وبرتوسط سازمان سلسله مراتبی ، با خطوط مشخص اقتدار در یک حوزه فعالیت ثابت ، با اقدامات انجام شده ( و ثبت شده ) بر اساس قوانین مکتوب ، با مقامات بوروکراتیک که نیاز به آموزش تخصصی دارند ، با قوانینی که به صورت بیطرف اجرا میشوند و با پیشرفت شغلی بسته به صلاحیتهای فنی که توسط سازمانها ارزیابی میشود ، مشخص میشود نه توسط افراد .
دلیل تعیینکننده پیشرفت سازمان بوروکراتیک همیشه برتری صرفاً فنی آن نسبت به هر شکل دیگری از سازمان بوده است .
در حالی که بوروکراسی را به عنوان کارآمدترین شکل سازمان و حتی برای دولت مدرن ضروری میدانیم ولی ماکس وبر همچنین آن را تهدیدی برای آزادیهای فردی و بوروکراسیسازی مداوم میدانست که منجر به « شب قطبی تاریکی یخی » میشود که در آن عقلانیت فزاینده زندگی انسان ، افراد را در « قفس آهنین » ذکر شده کنترل بوروکراسی ، مبتنی بر قانون و عقلانی به دام میاندازد . برای مقابله با بوروکراتها ، نظام به کارآفرینان و سیاستمداران نیاز دارد .
قشربندی اجتماعی
ماکس وبر همچنین یک نظریه سه جزئی قشربندی را با طبقه اجتماعی ، پایگاه اجتماعی و حزب سیاسی به عنوان عناصر مفهومی متمایز فرموله کرد . نظریه سه جزئی قشربندی در تضاد با کارل مارکس نظریه سادهتر طبقه اجتماعی است که تمام قشربندیهای اجتماعی را به آنچه مردم دارند گره میزند .
در نظریه وبر مسایل شرافت و حیثیت مهم است . این تمایز به وضوح در مقاله ماکس وبر « طبقات ، استند ، احزاب» توضیح داده شده است . که اولین بار در کتاب اقتصاد و جامعه او منتشر شد . سه جزء نظریه وبر عبارتند از :
- طبقه اجتماعی : بر اساس رابطه اقتصادی تعیین شده با بازار ( مالک ، اجاره ، کارمند و غیره )
- پایگاه اجتماعی ( آلمانی :Stand ) : بر اساس ویژگیهای غیراقتصادی مانند شرافت ، اعتبار و مذهب
- حزب : وابستگیها در حوزه سیاسی
هر سه بعد پیامدهایی برای آنچه ماکس وبر « شانس زندگی » ( فرصتهایی برای بهبود زندگی فرد ) نامید دارد .پژوهشگران ماکس وبر تمایز شدیدی بین اصطلاحات پایگاه و طبقه قایل هستند ، حتی اگر در استفاده معمولی ، مردم تمایل دارند از آنها به جای یکدیگر استفاده کنند .
مطالعه شهر
ماکس وبر به عنوان بخشی از تلاش فراگیر خود برای درک توسعه منحصربهفرد جهان غرب ، مطالعه کلی مفصلی از شهر بهعنوان مکان مشخص روابط اجتماعی و اقتصادی ، ترتیبات سیاسی و ایدههایی ارائه کرد که در نهایت غرب را تعریف کردند .
این منجر به یک تکنگاری به نام « شهر » شد که احتمالاً از پژوهشهای انجام شده در سالهای ۱۹۱۳-۱۹۱۱ گردآوری شده است . پس از مرگ در سال ۱۹۲۱ منتشر شد و در سال ۱۹۲۴ به عنوان فصل شانزدهم شهر ( سلطه غیر قانونی ) در بخش دوم « اقتصاد و جامعه » او گنجانده شد .
به باور ماکس وبر ، شهر به عنوان یک سازمان مستقل سیاسی متشکل از افرادی که در مجاورت خود زندگی می کنند ، در مشاغل تخصصی گوناگون به کار گرفته میشوند و از نظر فیزیکی از روستاهای اطراف جدا شدهاند ، تنها در غرب به طور کامل توسعه یافته و تا حد زیادی تکامل فرهنگی آن را شکل داده است :
منشأ اخلاق عقلانی و درونی در غرب با ظهور متفکران و پیامبران مرتبط است … که در بستر اجتماعی بیگانه با فرهنگهای آسیایی رشد کردند . این زمینه شامل مشکلات سیاسی ناشی از بورژوازی گروه وضعیت شهر بود که بدون آن نه یهودیت ، نه مسیحیت و نه توسعه تفکر هلنیستی قابل تصور نیست .
ماکس وبر استدلال میکرد که یهودیت ، مسیحیت اولیه ، الهیات و بعدها حزب سیاسی و علم مدرن ، تنها در بافت شهری که تنها در غرب به توسعه کامل رسیده است ، امکانپذیر است . او همچنین دید .
در تاریخ قرون وسطی شهرهای اروپایی ظهور شکل منحصر به فردی از « سلطه غیر مشروع » که با موفقیت اشکال موجود سلطه مشروع ( سنتی ، کاریزماتیک ، و عقلانی – قانونی ) را که تا پیش از آن حاکم بود ، سپس در جهان قرون وسطی به چالش کشید . این سلطه جدید مبتنی بر قدرت اقتصادی و نظامی بزرگی بود که توسط جامعه سازمان یافته شهرنشینان ( شهروندان ) در اختیار داشت .
اقتصاد
ماکس وبر در درجه اول خود را یک اقتصاددان سیاسی میدانست . و تمام انتصابات استادی او در اقتصاد بود . اگرچه امروزه مشارکتهای او در این زمینه عمدتاً تحتالشعاع نقش او به عنوان یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی مدرن قرار گرفتهاست .
ماکس وبر به عنوان یک اقتصاددان به جوانترین مکتب تاریخی اقتصاد آلمانی تعلق داشت .
تفاوتهای بزرگ بین علایق و روشهای آن مکتب از یک سو و علایق مکتب نئوکلاسیک ( که اقتصاد جریان اصلی مدرن عمدتاً از آن نشأت میگیرد ) از سوی دیگر ، توضیح میدهد که چرا تشخیص تأثیر ماکس وبر بر اقتصاد امروز دشوار است .
اقتصاد و جامعه
کار بزرگ ماکس وبر اقتصاد و جامعه مجموعهای از مقالههای اوست که او تا زمان مرگش در سال ۱۹۲۰ روی آن کار میکرد . پس از مرگ ، مدیریت و ویرایش نهایی کتاب به دست بیوه او ، ماریان وبر انجام شد . فرم نهایی به زبان آلمانی که در سال ۱۹۲۱ منتشر شد ، بازتاب کار و تعهد فکری گسترده ماریان بود .
این ترکیب شامل طیف گستردهای از مقالههاست که به دیدگاههای ماکس وبر در مورد جامعهشناسی ، فلسفه اجتماعی ، سیاست ، قشربندی اجتماعی ، دین جهانی ، دیپلماسی و موضوعهای دیگر میپردازد .
در آغاز در سال ۱۹۵۶ ، یوهانس وینکلمان ، حقوقدان آلمانی ، ویرایش و سازماندهی نسخه آلمانی « اقتصاد و جامعه » را بر اساس مطالعه خود روی مقالههایی آغاز کرد که وبر پس از مرگش بجا گذاشته بود . نسخه انگلیسی این کتاب در یک جلد توسط گونتر راث و کلاوس ویتیچ گردآوری و در سال ۱۹۶۸ منتشر شد .
در نتیجه ویرایشگران مختلف ، میان مجلدات چاپهای به زبانهای آلمانی و انگلیسی ، تفاوتهایی وجود دارد . این کتاب معمولاً در دو جلد به دو زبان آلمانی و انگلیسی منتشر میشود و بیش از ۱۰۰۰ صفحه دارد و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است .
فردگرایی روششناختی
اگرچه علایق پژوهشی او همیشه با علایق تاریخنگاران آلمانی همسو بود ولی با تأکید فراوان بر تفسیر تاریخ اقتصادی ، دفاع ماکس وبر از « فردگرایی روششناختی » در علوم اجتماعی بیانگر گسست مهمی از آن مکتب بود و پذیرش بسیاری از استدلالهایی که کارل منگر ، بنیانگذار مکتب اتریش اقتصاد ، علیه تاریخگرایان در چارچوب آکادمیک اختلاف روش ( مناظره در مورد روشها ) در اواخر سده نوزدهم ارائه کرده بود .
عبارت « فردگرایی روششناختی » که در بحثهای مدرن درباره ارتباط بین اقتصاد خرد و اقتصاد کلان رایج شده است ، توسط اقتصاددان اتریشی-آمریکایی جوزف شومپیتر در سال ۱۹۰۸ به عنوان راهی برای ارجاع به نظرات ماکس وبر ابداع شد .
بر اساس تزهای ماکس وبر ، پژوهش اجتماعی نمیتواند بهطور کامل استقرایی یا توصیفی باشد زیرا « درک » برخی پدیدهها به این معناست که پژوهشگر باید از توصیف صرف فراتر رفته و آن را « تبیین » کند . تفسیر مستلزم طبقهبندی بر اساس چکیده « سنخ آرمانی است .
این، همراه با استدلال ضد اثباتگرایی او ( نگاه کنید به تفهم ) ، میتواند به عنوان یک توجیه روششناختی برای مدل « انسان اقتصادی منطقی » ( انسان اقتصادی در نظر گرفته شود . ) ، که در مرکز اقتصاد جریان اصلی مدرن است .
نهاییگرایی و روانشناسی
ماکس وبر برخلاف دیگر تاریخنگاران، نظریه ارزش نهایی ( مشهور به « نهاییگرایی » ) را پذیرفت و آن را به شاگردانش آموخت . در سال ۱۹۰۸ ، ماکس وبر مقالهای منتشر کرد که در آن تمایز روششناختی دقیقی بین روانشناسی و اقتصاد ترسیم کرد و به این ادعاها حمله کرد که نظریه ارزش نهایی در اقتصاد بیانگر شکل پاسخ روانشناختی به محرکها است که توسط قانون وبر-فچنر توصیف شده است .
مقاله ماکس وبر به عنوان رد قطعی وابستگی نظریه اقتصادی ارزش به قوانین روانفیزیک توسط لیونل رابینز ، جرج استیگلر ذکر شدهاست و فریدریش هایک ، اگرچه موضوع گستردهتر رابطه بین اقتصاد و روانشناسی با توسعه « اقتصاد رفتاری به بحث دانشگاهی بازگشته است » .
گرایشها
کانتگرایی ماکس وبر به شدت تحت تأثیر ایدهآلیسم آلمانی بود ، بهویژه از نوکانتی ، که او از طریق هاینریش ریکرت ، همکار استادش در دانشگاه فرایبورگ در معرض آن قرار گرفت . به ویژه برای کار وبر این باور نوکانتی مهم است که واقعیت اساساً آشفته و غیرقابل درک است ، با تمام نظم عقلانی ناشی از روشی که ذهن انسان بر جنبههای خاصی از واقعیت متمرکز میکند و ادراکات حاصل را سازمان میدهد . نظرات ماکس وبر در رابطه با روششناسی علوم اجتماعی مشابهی با کار فیلسوف نوکانتی و جامعهشناس پیشگام جورج زیمل دارد .
ماکس وبر همچنین تحت تأثیر اخلاق کانتی بود که با این وجود در عصر مدرنی که فاقد قطعیتهای دینی بود ، آن را منسوخ میدانست . در این زمینه ، تأثیر فلسفه فریدریش نیچه مشهود است . بر اساس « دانشنامه فلسفه استنفورد » ، تنش عمیق بین الزامات اخلاقی کانتی و تشخیص نیچه ای از جهان فرهنگی مدرن ظاهراً چیزی است که به جهان بینی اخلاقی وبر سایه تاریک تراژیک و آگنوستیکی میبخشد .
مارکسیسم
یکی دیگر از تأثیرات عمده در زندگی ماکس وبر ، نوشتههای کارل مارکس و عملکرد تفکر سوسیالیستی در دانشگاه و سیاست فعال بود . در حالی که وبر در برخی از نقدهای مارکس با نظامهای بوروکراتیک سهیم است و آنها را به عنوان توانایی پیشبرد منطق خود به ضرر آزادی و خودمختاری انسان بد خطاب میکند ولی وبر تضاد را دائمی و اجتناب ناپذیر میداند و میزبان روح یک مدینه فاضله مادی نیست .
کارل لویت در سال ۱۹۳۲ ، کار مارکس و ماکس وبر را در تقابل قرار داد و استدلال کرد که هر دو به علل و آثار سرمایه داری غرب علاقمند بودند ولی مارکس سرمایهداری را از دریچه ازخودبیگانگی مینگریست در حالی که وبر از مفهوم عقلانیت استفاده میکرد .
اگرچه تأثیر دینداری کالونیستی مادرش در طول زندگی و کار ماکس وبر مشهود است زیرا او علاقه عمیق و مادام العمری به مطالعه ادیان داشت ولی ماکس وبر در مورد این واقعیت که شخصاً بی دین بود، آشکارا سخن گفت .
اقتصاد و تاریخگرایی
به عنوان یک اقتصاددان سیاسی و تاریخدان اقتصادی ، ماکس وبر به جوانترین مکتب تاریخی اقتصاد آلمانی متعلق است که توسط دانشگاهیانی همانند گوستاو فون شمولر و شاگردش ورنر زمبارت نمایندگی میشود . با این حال ،
اگرچه علایق پژوهشی ماکس وبر بسیار با این مکتب همسو بود ولی دیدگاههای روششناسی و نظریه ارزش او بهطور چشمگیری با دیدگاههای دیگر تاریخشناسان آلمانی متفاوت بود و در واقع به اندیشهٔ کارل منگر و مکتب اتریش نزدیکتر است که رقبای سنتی مکتب تاریخی بودند .
رازگرایی
پژوهشهای جدید نشان میدهد برخی از نظریههای ماکس وبر ، از جمله علاقه او به جامعهشناسی ادیان شرق آسیا و عناصر نظریه افسونزدایی ، در واقع از تعامل ماکس وبر با شخصیتهای رازگونه آلمانی معاصر شکل گرفتند . میدانیم او اندکی پیش از بیان ایده خود در مورد افسونزدایی ، از سازمان معبد شرق در مونت وریتا بازدید کردهاست .
مشهور است که او با شاعر و رازشناس آلمانی اشتفان گئورگه ملاقات کرد و برخی از عناصر نظریه کاریزما را پس از مشاهدهٔ گئورگه توسعه داد. با این حال، ماکس وبر با بسیاری از نظرات گئورگه مخالف بود و هرگز بهطور رسمی به حلقه رازگرای جورج نپیوست .
ماکس وبر همچنین احتمالاً اولین مواجهه خود با تائوئیسم البته به شکل غربی را از طریق گوستاو گرسر در مونت وریتا داشتهاست . پژوهشهای در مورد درگیری وبر با راز، برخی از پژوهشگران آلمانی و آمریکایی را هدایت کردهاست تا نظریههای افسونزدگی خود را دوباره تفسیر کنند .
عقلانی شدن
از دید ماکس وبر ، پیدایش جامعه مدرن با تحولات مهمی در الگوهای کنش اجتماعی همراه بود . او معتقد بود که در چنین جامعهای مردم از عقاید سنتی مبتنی بر خرافه ، دین ، آداب و رسوم و عادتهای دیرپا فاصله میگیرند . ماکس وبر از سوی دیگر بیان داشت که در اینگونه جوامع بهطور فزایندهای در محاسبههای عقلانی و ابزاری گرفتار میشوند و معمولاً بازدهی و فرایندهای آتی را در نظر میگیرند .
ماکس وبر معتقد بود که در جامعه صنعتی جایی برای عواطف و احساسات باقی نمیماند . او همچنین بیان داشت آن دسته از رفتارها و کارهایی که صرفاً با این دلیل و هدف انجام میگیرند که طی نسلهای گذشته به همان طریق انجام میشدهاست در تعاملات عصر جدید جایی ندارند .
ماکس وبر توسعه و گسترش علم ، فناوری مدرن و بوروکراسی را روی هم رفته با مفهوم عقلانی شدنِ سازماندهی زندگی اجتماعی و اقتصادی بر اساس اصول بازدهی و کارایی و بر مبنای دانش فنی توصیف میکرد .
او از اصطلاح افسونزدایی استفاده کرد تا توصیف کند که چگونه تفکر علمی جهان مدرن ، نیروهای عاطفی گذشته را نادیده میانگارد ؛ لذا ماکس وبر نسبت به نتیجه عقلانی شدن جهان مدرن چندان خوشبین نبود . هراس وی از این بود که جامع مدرن با تلاش برای تنظیم و شکلدادن همه حوزههای زندگی اجتماعی ، روح انسان را زیر پا له کند .
تفاوت علوم اجتماعی و علوم طبیعی
به نظر ماکس وبر ، تفاوتهای میان علوم اجتماعی و علوم طبیعی ، از تفاوتهای نیتهای شناختی پژوهشگر برمیخیزند و نه از کاربرد ناپذیری روشهای تعمیمی و علمی درمورد کنش اجتماعی . آنچه که علوم طبیعی را از علوم اجتماعی جدا میسازد ، تفاوت ذاتی در مورد روشهای تحقیقشان نیست ، بلکه علایق و هدفهای متفاوت دانشمند پژوهشگر علت این جدایی اند .
ماکس وبر معتقد بود دانشمند طبیعی جنبههایی از رویدادهای طبیعی علاقمند است که بتوان آنها را برحسب قوانین تجریدی و تفکیک شده فرمول بندی کرد . با آنکه دانشمند اجتماعی نیز آرزومند یافتن یک چنین تعمیمهای انتزاعی قانونمند در رفتار انسانی است ، اما به کیفیتهای ویژه کنشگران انسانی و معنایی که آنها به کنشهایشان میدهند نیز توجه دارد .
از سمت دیگر ماکس وبر معتقد بود که چون دانشمندان علوم اجتماعی ، آن جهان اجتماعی را که خود در درون آن زندگی میکنند مورد بررسی قرار میدهند ، باید پذیرفت که تا حدودی برداشتهای ذهنی آنان بر پژوهشهایشان اثر میگذارد . او معتقد بود که جامعهشناسان در مطالعات خود باید از ارزشگذاری خودداری کنند و هرگز اجازه ندهند که نظرهای شخصی ، پژوهشهایشان را تحت تأثیر قرار بدهد یا بر نتایج پژوهش اثر بگذارد .
آثار
ماکس وبر به زبان آلمانی مینوشت . عنوان اصلی چاپ شده پس از مرگ او ( ۱۹۲۰ ) به احتمال زیاد گلچین آثار ناتمام او ( از فرم مقالات گردآوری شدهالگو:Nbs… ) است . بسیاری از ترجمهها از بخشها یا بخشهایی از اصل آثار مختلف او در زبان آلمانی ساخته شدهاند و نام ترجمهها اغلب نشان نمیدهد که چه بخشی از نسخه اصلی آنها را شامل میشود .